غباری به جا مانده از زمین
غباری بجا از زمین مانده است بخاری زچرخ برین مانده است.
زگل خار مانده و از می خمار چه ها از، که ها ، بر زمین مانده است
همین ریش و دستار و عرض شکم بجا از بزرگان دین مانده است.!!!!!!!!!!!!
دل مدام از خط و زلف یار می گوید سخن
هرکه سودایی شود بسیار می گوید سخن
نیست مانع چشم او را خواب ناز از گفتگو
آنچنان کو بیخودی بیمار می گوید سخن
در صف آزاد مردان کمتراست از جوز پوچ
هر سبک مغزی که از دستار می گوید سخن!!
نیست ساحل را ز راز سینه دریا خبر
وای بر مستی که از هشیار می گوید سخن
نظرات شما عزیزان: